بودجه 4 درصدی: چرا انعطاف پذیری هزینه ها مهم تر از نرخ برداشت در دوران بازنشستگی است؟

  • 2022-11-1

اینکه بازنشستگان چگونه پولی را که برداشت می‌کنند خرج می‌کنند - شاید مهم‌تر - از نرخ واقعی برداشت آنها مهم است.

Rob Berger

Rob Berger

راب برگر نویسنده

کاهش اخیر بازار ناشی از همه‌گیری کووید-19 سؤالات مهمی را برای کسانی که در حال بازنشستگی یا نزدیک به آن هستند ایجاد می‌کند. وقتی بازدهی کم سابقه سرمایه‌گذاری‌های با درآمد ثابت و آینده اقتصادی نامشخص را اضافه می‌کنید، سؤالاتی در مورد اینکه بازنشستگان چگونه طوفان را پشت سر خواهند گذاشت، مطرح می‌شود. در میان چیزهای دیگر، برخی ممکن است این سوال را داشته باشند که آیا قانون 4 درصد در مورد برداشت سرمایه همچنان قابل اجرا است یا خیر.

از زمان اولین معرفی آن در سال 1994 (به پایین مراجعه کنید)، قانون 4 درصد - که ترجیح می‌دهم بیشتر به عنوان یک دستورالعمل فکر کنم - هم موضوع تحسین و هم بحث بوده است. سادگی آن مورد حمایت بازنشستگان قرار می‌گیرد و همسویی آن با داده‌های بازدهی بازار تاریخی مورد حمایت بسیاری از مشاوران و دانشگاهیان قرار می‌گیرد. با این حال، این موضوع نیز موضوع بحث‌های زیادی است، و بسیاری از کاربرد آینده آن با توجه به ارزش‌گذاری بالای سهام و نرخ‌های بهره پایین امروزی سؤال می‌کنند.

یکی از جنبه های قانون 4 درصد که شایسته توجه بیشتر است، چیزی است که من آن را "بودجه 4٪" می نامم. اینکه چگونه یک بازنشسته 4 درصد را خرج می کند به همان اندازه مهم است - شاید مهمتر - تا اینکه آیا 4٪ بهترین نرخ برداشت است.

قانون 4 درصد

قانون 4 درصد برای کمک به بازنشستگان طراحی شده است تا نرخ برداشت ایمن را در دوران بازنشستگی محاسبه کنند.

طبق این قانون، می توانید 4 درصد از تخم مرغ لانه خود را در سال اول بازنشستگی خرج کنید. پس از آن، میزان برداشت را با نرخ تورم هر سال تنظیم می کنید. با پیروی از این طرح ساده، می توانید انتظار داشته باشید که بودجه کافی در طول دوران بازنشستگی داشته باشید. یا به عبارتی واضح تر، احتمال این است که قبل از تمام شدن پول، بمیرید.

به همان اندازه که قانون ساده است، برخی تفاوت های ظریف مهم وجود دارد. ویلیام بنگن در مقاله ای در سال 1994 که در مجله برنامه ریزی مالی منتشر شد، قانون 4 درصد را معرفی کرد. در حالی که 4% شماره عنوانی است که بیشتر از مقاله بنگن به یادگار مانده است، چندین فرض مهم در زیربنای نتیجه گیری او وجود دارد:

  • او پرتفویی از 50 تا 75 درصد سهام را در نظر می گیرد. او دریافت که پورتفولیوی با تخصیص سهام خارج از این محدوده، طول عمر خود را بر اساس بازده تاریخی بازار، گاهی اوقات به طور قابل توجهی کاهش می دهد. برای بسیاری از بازنشستگان، تخصیص سهام بیش از نیمی از پرتفوی آنها دشوار است. با توجه به عدم قطعیت های ناشی از COVID-19، این به ویژه در حال حاضر صادق است. اما برخی دیدگاه های تاریخی ممکن است کمک کند. تحلیل بنگن بازارها را در طول سقوط سال 1929 و پس از آن رکود بزرگ، جنگ جهانی دوم، جنگ ویتنام، رکود تورمی در دهه 1970 و سقوط بازار در سال 1987 پوشش داد.
  • پرتفوی سالانه مجدداً متعادل می شود. من به این نکته اشاره می کنم که چقدر می تواند دشوار باشد. بازنشستگان را در آغاز سال 2009 تصور کنید. با مشاهده کاهش 30 درصدی پس انداز زندگی آنها در سال 2008، خرید سهام بیشتر برای متعادل کردن پرتفوی دشوار خواهد بود. شاید امروز هم همینطور باشد. با این حال، اگر بر قانون 4 درصد تکیه می کردند، این دقیقاً همان کاری است که آنها باید انجام دهند.
  • بنگن بازده بازار را بدون کارمزد فرض کرد. او در بیشتر موارد از بازده های تاریخی بازار استفاده کرد که با نسبت هزینه های صندوق سرمایه گذاری مشترک یا هزینه های مشاور کاهش نیافته بود. این یک فرض معقول برای سرمایه گذاران DIY در صندوق های شاخص کم هزینه است. با این حال، برای کسانی که دارای صندوق های گران قیمت هستند و مشاوران گران قیمت دارند، قانون 4 درصد ممکن است کارساز نباشد.

توجه به این نکته حائز اهمیت است که در حالی که بنگن در بیشتر موارد از بازده بازار تاریخی استفاده می کرد ، تجزیه و تحلیل وی شامل پیش بینی های بازده آینده نیز بود. برای آن سالهای آینده ، وی بازده سهام 10. 3 ٪ ، بازده 5. 2 ٪ اوراق قرضه و نرخ تورم 3 ٪ را به عهده گرفت. و این ما را به بحث 4 ٪ می رساند.

بحث 4 ٪

امروزه بسیاری بر این باورند که 4 ٪ بسیار غنی است. آنها استدلال می كنند كه با توجه به ارزیابی ارزش سهام بلند (نسبت قیمت/سود شاخص 500 استاندارد و پور هنوز هم از 20 فراتر می رود ، حتی پس از كاهش بازار اخیر) و نرخ بهره پایین ، نباید انتظار داشته باشیم كه بازده بازار به میانگین تاریخی برسد. به عبارت دیگر ، بازده 10. 3 ٪ سهام یا بازده 5. 2 ٪ اوراق قرضه را حساب نکنید.

برخی از مشاوران مالی به این قانون 4 ٪ بی اعتماد هستند زیرا می گویند از جمله دلایل دیگر نتوانسته است نوسانات بازار را به خود اختصاص دهد. با این حال ، قانون بنگن نوسانات بازار را به خود اختصاص می دهد. وی بیشتر مقاله خود را در سال 1994 در مورد همین موضوع گذراند ، حتی پس از علاقه خود به نجوم ، مانند نامگذاری رکود اقتصادی 1973-1974 "Big Bang" نامگذاری کرد.

و با توجه به ارزیابی بازار و نرخ بهره ، منطقی است که باور کنیم حتی می توانیم انتظار داشته باشیم که سهام و بازده اوراق بهادار پایین تر در کوتاه مدت باشد.(دقیقاً وقتی ، من هیچ ایده ای ندارم. پیش بینی کردم نرخ بهره در سال 2010 افزایش یابد.) این ما را به بودجه 4 ٪ و یک جنبه از مقاله بنگن می رساند که سزاوار توجه بیشتر است.

بودجه 4 ٪

شاید تشخیص اینکه هیچ میزان برداشت منطقی ضد حوصله ندارد ، بنگن مزایای کاهش نرخ برداشت را حتی اگر به طور موقت گسترش داد:

با این حال ، مشتری گزینه دیگری برای بهبود اوضاع برای طولانی مدت دارد ، و آن این است که حتی اگر به طور موقت - سطح برداشت های خود را کاهش دهد. اگر مشتری بتواند بدون درد بیش از حد آن را مدیریت کند ، این ممکن است بهترین راه حل باشد ، زیرا به عملکرد ناخوشایند بازارها بستگی ندارد ، اما به عواملی که مشتری کاملاً کنترل می کند: هزینه های وی.

این تحقق باعث شد تا بیشتر از تلاش برای تشخیص نرخ برداشت کامل ، بیشتر به آنچه که من بودجه 4 ٪ می نامم تمرکز کنم. بازنشستگان باید بر نحوه خرج کردن پولی که هر سال از بازنشستگی و حساب های مالیاتی خود پس می گیرند ، متمرکز شوند. به طور خاص ، چه بخشی از 4 ٪ (یا هر مبلغی که آنها می گیرند) به ضروریات می روند و چقدر به خواسته می رود.

در مقابل خواسته ها نیاز دارد

در اینجا ما باید بدانیم که همه 4 ٪ نرخ برداشت برابر نیست. 2 بازنشستگان را در سن 65 سالگی تصور کنید ، هر دو برای هدایت برداشت های خود به قانون 4 ٪ متکی هستند. در سطح ، به نظر می رسد که آنها دقیقاً همان رویکرد را با همان خطرات و پاداش ها دنبال می کنند.

اکنون بیایید بودجه 4 ٪ آنها را بررسی کنیم. بیایید تصور کنیم که اولین بازنشسته فقط برای زنده ماندن به 4 ٪ کامل نیاز دارد. اگر برداشت آنها در زیر این سطح قرار بگیرد ، هر سال برای تورم تعدیل شود ، در پرداخت صورتحساب مشکل دارند.

در مقابل ، تصور کنید که بازنشسته دوم ما فقط 3 ٪ از سرمایه گذاری های خود را برای پرداخت صورتحساب خود نیاز دارد. 1 ٪ باقیمانده به مسافرت و سرگرمی می رود. چنین فعالیت های تفریحی ممکن است از دیدگاه کیفیت زندگی مهم باشد ، اما برای بقا نیست.

اکنون بازنشستگان ما نمی توانند متفاوت تر از این باشند. در مقاله بنگن، او نشان داد که با نرخ برداشت 3 درصد، 50 درصد سهام / 50 درصد پرتفوی اوراق قرضه یک بازنشسته حداقل 50 سال در سراسر بازارها دوام می‌آورد که شامل سال‌های اولیه رکود، نزول بازار سهام 1937-1941 ومهبانگ."بنابراین، بازنشسته ای که می تواند با بودجه 3٪ یا شاید 3. 5٪ زندگی کند، انعطاف پذیری برای زنده ماندن از فروپاشی عمده بازار را دارد که در تئوری می تواند بازنشسته ای را که به کل 4٪ نیاز دارد غرق کند.

در واقع، انعطاف پذیری برای کاهش برداشت سالانه تنها به میزان 5 درصد می تواند تأثیر عمیقی بر یک سبد داشته باشد. همانطور که بنگن توضیح داد:

به عنوان مثال، اجازه دهید به بازنشسته 1929 بازگردیم. در پایان سال 1930، در حالی که او در آستانه انجام دومین خروج سالانه خود است، بازار از اواخر سال 1928 حدود 30 درصد کاهش یافته است و به نظر می رسد مشکلات بیشتری در پیش باشد. اگر او تنها 5 درصد از انصراف خود در سال 1930 بکاهد و در دوران بازنشستگی با این سطح کاهش یافته به عقب نشینی ادامه دهد، تا سال 1949 20 درصد بیشتر از سایرین ثروت خواهد داشت که می تواند به وراثش منتقل شود. پس از 30 سال، ثروت 25 درصد بیشتر است و مزیت به مرور زمان به رشد خود ادامه می دهد.

حذف بدهی قبل از بازنشستگی می تواند کمک زیادی به بازنشستگان برای کاهش برداشت در بازار نزولی کند، همانطور که تاکنون در سال جاری تجربه کرده ایم. در اینجا دوباره، بازنشسته ای را بدون بدهی در مقابل بازنشسته دومی تصور کنید که 25 درصد از بودجه 4 درصدی خود را صرف پرداخت بدهی می کند. ممکن است هر دو از قانون 4 درصد پیروی کنند، اما به اندازه صاعقه و صاعقه شباهت دارند (با عرض پوزش از آقای تواین).

قانون 4 درصد و بازنشستگی پیش از موعد

بیشتر تفکر من در مورد بودجه 4% از جنبش FIRE (استقلال مالی، بازنشستگی پیش از موعد) ناشی شده است. همانطور که جنبش FIRE قدرت گرفت، بسیاری به سرعت به این نکته اشاره کردند که اعمال قانون 4 درصد برای افرادی که در دهه 30 یا 40 زندگی خود بازنشسته می شوند، احمقانه است. برخی حتی این را به حمله ای آشکار به خود جنبش FIRE تبدیل کرده اند.

منتقدان به درستی می‌پرسند که آیا اعمال قانون 4 درصد برای فردی که در 35 یا 40 سالگی بازنشسته می‌شود معقول است یا خیر. بنگن دریافت که یک سبد بازنشستگی 50 سال در تمام بازارهایی که او بررسی کرد با نرخ برداشت 3 درصد و شاید حتی 3. 5 سال دوام می‌آورد.٪ نرخ. اما با نرخ برداشت 4 درصد تقریباً به همان اندازه دوام نیاورد. در موارد نادر، قانون 4 درصد بیش از 35 سال دوام نیاورد.

با این حال، حتی در اینجا، بودجه 4 درصدی از دو جنبه حیاتی است. اول، آیا یک بازنشسته پیش از موعد می تواند با 3 یا 3. 5 درصد پس انداز خود زندگی کند؟دوم، آیا آنها واقعاً برنامه‌ریزی می‌کنند تا 65 سال آینده را بدون دریافت پولی زندگی کنند، یا مهارت‌هایی دارند که بتوانند به گونه‌ای کار کنند که با سبک زندگی آنها سازگار باشد؟پاسخ به این سؤالات مسلماً مهمتر از بحث بر سر قانون 4 درصد است.

برخی ممکن است بپرسند که آیا کار کردن، حتی پاره وقت، واقعاً "بازنشستگی" است. شاید اینطور نباشد، حداقل با استانداردهای سنتی. اما به عنوان کسی که تا سن 51 سالگی دو بار بازنشسته شده و امیدوار است حداقل 3 یا 4 بار دیگر بازنشسته شود، حتی وقتی این کلمات را تایپ می کنم، احساس بازنشستگی می کنم.

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.